جوی آباد

اجتماعی - ورزشی

تبلیغات تبلیغات

سالی که ...

سال خشکیست. سال بی باران، سال سرماکش، سال خبرهای از همیشه بدتر. سالی که روزهای آخرش را سپری می کنیم سال دست و پازدن های بیهوده ای بود که تنها سرخوردگی و یاس به همراه آورد. شاید اگر تقویم با مقیاس دیگری ورق می خورد و با حجم عمر هر نفر تقطیع می شد، قادر نبودیم این همه تاب بیاوریم و زیربار غصه های مداوم زانو می زدیم. به مدد شرکت در دوره ها و کارگاه هایی با هزینه ی شخصی تلاش کردم، خودم را از چنبره آلام خبرهای بد بیرون کشم.
ادامه مطلب

«خانه ام ابری است»

قراره پت گرون بشه! حتی قبل از این خبر هم دلم نمی آمد بطری های خالی نوشابه و آب معدنی را دوربیندازم. برای ذخیره ی آب یا قلمه زدن پتوس و سایر موارد بکار می آمد. جا به جا کردنش راحت بود و هزینه ی سرباری هم نداشت. بعد از این خبر، عادت قدیمی ام شکل وسواسی پیدا کرد. هرگوشه ازحمام و آشپزخانه، ظرف های خالی مایع دستشویی،رختشویی، سرکه، آب معدنی، انواع نوشابه و حتی روغن به چشم می خورد که فکر می کردم هنوز به یک دردی می خورند و دورریختن شان اتلاف است.
ادامه مطلب

غارت های روزمره

در طول پیاده روی های بلندم، چندین بار دیده بودمش. حتی متوجه شده بودم توی اداره ارشاد کار می کند. اوایل رفت و آمدش به این اداره را پای مشتری یا ارباب رجوع بودن گذاشتم. اما چندین بار بعد که وقت تعطیلی از جلوی ارشاد رد می شدم، قاطی بقیه ی کارمندان در حال بگو و بخند دیدمش و احتمال این که کارمند ارشاد باشد را قوی تر دانستم. یکی، دو بار سعی کرده بود خودش را به من برساند و حتی چند قدمی به محازات من آمده بود.
ادامه مطلب

برخط آلودگی

تک سرفه ها می توانست، نشانه باشد. اما کسی به آن اعتنا نمی کرد. بعد ازهمه گیری کووید برخی علائم که تا قبل از آن برای تشخیص بیماری کافی بود، با بیشتر افراد همزیستی پیدا کرد و ماند. یکی از آن ها، سرفه بود. درست است که آلودگی مداوم هوا و به قول خبرگزاری ها؛اینورژن هم دست به دست آن می داد تا سرفه را عوارض طبیعی چنین وضعیتی بدانند، اما افراد در تجربه ها و توصیه های شخصی شان، نقش خورد و خوراک را مهم می دانستند و می شد برداشت کرد رژیم غذایی را هم درمزمن شدن سرفه،
ادامه مطلب

شاخص شایستگی

اعلام تعطیلی امروز، جزو آخرین خبرهای شب گذشته بود.در واپسین دقیقه های نیمه شب، ناگهان اعلام شد؛ کلیه ی ادارات دولتی، موسسات عمومی، بانک ها، مدارس، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در سراسر استان اصفهان به استثنای مراکز امدادی، درمانی و خدماتی تعطیل می باشد. علت تعطیلی در این بیانیه اعلام نشده بود اما چند خبر پایین تر شاخص کیفیت آب و هوای فعلی اصفهان 147 و ناسالم برای گروه های حساس، گزارش شده بود. با این ترتیب می شد استنباط کرد که کارکنان کلیه ی ادارات دولتی
ادامه مطلب

دل موش و پوست شیر

احساس می کردم،هیچ چیز سرجای خودش نیست. حتی در اموری که مرزبندی ها با ایجاد فاصله و شکاف به صورت اجتناب ناپذیری لازم الاجرا به نظر می رسیدند بازهم تداخل و نادیده گرفتن مرزها ، غالب بود. جای هم ،حرف می زدند. از یکدیگر در امور نامرتبط پیشی می گرفتند. دانایی دست چین شده از انبوه اطلاعات ناموثق، مبنای موضع گیری های ناعادلانه قرار می گرفت و صداهای کم رمق زیر تردستی تریبون های پررونق، مدفون می شد. از موعظه ی پذیرش و تسلیم، چنان جری بودم که انگار آخرین میخ باشد به
ادامه مطلب

مسافر

پهنای نشیمن هرصندلی،دو وجب بود.اگر کسی وزن بیش از پنجاه کیلو داشت یا زیاد گَل و گشاد می نشست به حدود صندلی مجاور تجاوز می کرد.از وقتی که تغییر ساعت هماهنگ با تغییر فصول از دستورکار خارج شد، طیفی از افراد که بیرون زدن خود را به طور سنتی با برآمدن آفتاب تنظیم می کردند،با جمعیت های دانش آموزی و اداری تداخل پیدا کردند و ازدحام ناشی از این انباشتگی از طاقت ناوگان حمل و نقل درون شهری و ظرفیت معابر سرریز کرد.این شد که فرصت های خلوت اول وقت اتوبوس های واحد که به
ادامه مطلب

پنجره جمعیت

خبری خواندم که در آفریقای جنوبی زنی ده قلو زاییده و رکورد گینس را شکسته است.سه دختر و هفت پسر که همگی ومادرشان درسلامت کاملند.موضوع زادوولد و پنجره ی جمعیت با انتصابات اخیر در سازمان ما دراولویت برنامه ها قرار گرفته بود و از هرموضوع کاری شروع می کردیم از جمعیت و لزوم طراحی مشوق های اثربخش برای ازدواج کارکنان مجرد و افزایش جمعیت خانوار متاهلان سردرمی آوردیم.این بود که خبر با رویکرد تیم مدیریت چفت شد و بدم نیامد در اولین فرصت گردهمایی مقامات سازمان گوشه و
ادامه مطلب

خدمات بخش عمومی!

همین که موتورکارکنان برای رسیدگی به ارجاعات گرم و بساط صبحانه و احوالپرسی با همقطاران جمع می شد، ناغافل برق می رفت واز اول وقت اداری بهانه ی کافی برای دست از کارکشیدن در اختیار اکثریت قرار می داد.تا چند سال پیش هر سازمان ژنراتور یا چیزی در همین مایه ها داشت و بعداز قطعی برق شهر،یکی دوساعت فرصت ذخیره کردن و بستن فایل های باز را به کارکنان می داد.در آن دوره بیشترمصرف برق برای تامین روشنایی بود و حلقه های اصلی فرآیند خدمات، به صورت دستی و با جستجو میان انبوه
ادامه مطلب

«راهی بزن که آهی برساز آن توان زد»

یک تصمیم توی سرم این پا آن پا می کند.مدتی است احساس می کنم به نقطه ی تلاقی و پایان نزدیک شده ام.تحمل جماعات بی هدف برایم طاقت فرساست و تحریک پذیری ام آستانه ای ندارد.مدام غیض و غضبم را قورت می دهم و درخود فرومی روم. نه حرفم می آید نه خنده ام می گیردو نه سرگرم می شوم.می توانم ساعت ها به یک نقطه خیره از اطراف بی خبربمانم وذوقی به آمیختن با کسی نداشته باشم. واضح است که دیگران هم تمایلی به ادامه ی کار با من ندارند.سنواتم هنوز چندسالی تا پرداخت مستمری کامل کم
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها